ام الائمه(سلام الله علیها)

ام الائمه
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

امام حسن

01 دی 1393 توسط شکراللهی

دامنه شخصیت بی مانند سبط اکبر پیامبر صلی الله علیه و آله امام حسن مجتبی علیه السلام آنقدر وسیع و گسترده است که آثار و نشانه های آن در تمام کتاب های حدیث، تراجم، سیره، تاریخ و مناقب فراوان به چشم می خورد.



تواضع، فروتنی، خدا ترسی، روابط حسنه، احترام متقابل و کمک به بینوایان از ابعاد برجسته زندگی آن سرور جوانان بهشتی است. آن بزرگوار بازویی علمی، قضایی، و نیرویی بسیار کارآمد برای حکومت علوی و شخص امیرمومنان علیه السلام بوده است.
امام از جمله کسانی بود که از آغاز تا پایان به دفاع از حریم رهبری پرداخت و در جنگ های جمل، صفین و نهروان فعالانه شرکت جست، بلکه در بسیج نیروها از کوفه برای مقابله با فتنه طلحه و زبیر، گام های بسیار مثبت و موثری برداشت.
هر چند زندگی پر رنج و محنت امام، پر از مسائل و دشواری ها است اما ما در اینجا فقط به بُعد جایگاه علمی امام مجتبی علیه السلام اشاره می کنیم.
الف) امام در نگاه پیامبر صلی الله علیه و آله
امام حسن مجتبی علیه السلام کودک بود که پیامبر بزرگوار اسلام از او به عظمت و بزرگی یاد می کرد. به یقین این برخوردهای محبت آمیز که هیچگاه در زمان خاص و یا در محدوده خاصی ابراز نمی شد، نشان دهنده این بود که آن حضرت می خواست نقاب از چهره امام حسن علیه السلام کنار زده و شخصیت والای او را بیش از پیش، به مسلمانان معرفی کند.
حذیفه گوید: روزی صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله در نزدیکی کوه حرا- یا غیر آن - گرد پیامبر جمع شده بودند که حسن در خردسالی با وقار خاصی به جمع آنان پیوست. پیامبر صلی الله علیه و آله با نگاه طولانی که بر او داشت، همه را مخاطب قرار داد و فرمود: “آگاه باشید که همانا او - حسن- بعد از من راهنما و هدایتگر شما خواهد بود.
او تحفه ای است از خداوند جهان برای من؛ از من خبر خواهد داد و مردم را با آثار باقی مانده از من آشنا خواهد کرد. سنت مرا زنده خواهد کرد و افعال و کردارش نشانگر کارهای من است. خداوند عنایت و رحمتش را بر او فرو فرستد. رحمت و رضوان خداوند بر کسی باد که حق او را بشناسد و به خاطر من به او احترام نموده و نیکی کند."(1)

مورخان نوشته اند که: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله ضمن اظهار محبت به امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود: همانا حسن ریحانه من است. و این فرزندم سید و بزرگ است و به زودی خداوند به دست او بین دو گروه مسلمان، صلح بر قرار خواهد کرد."¬ (2)


ناگفته نماند که این سخن، یک پیشگویی از رسول خدا صلی الله علیه و آله بود که در آینده بین دو گروه از مسلمانان جنگ و خونریزی خواهد شد و امام حسن علیه السلام بین آن دو صلح و دوستی برقرار خواهد کرد.
طبق نقل تاریخ، امام حسن مجتبی علیه السلام با مشاهده خیانت یاران و فراهم نبودن زمینه جنگ با معاویه، خیر و صلاح امت را در این دیدند که از درگیر شدن با معاویه خود داری کرده و با صلح پیشنهادی معاویه، موافقت کنند؛ و در اثر این صلح، هم مسلمانان را از شر هجوم خارجیان نجات دادند و هم از جنگ و خونریزی جلوگیری کردند. (3)
گواه رسالت نبوی صلی الله علیه و آله
و در ادامه ماجرایی که حذیفه به نقل آن پرداخته بود، آمده است که ناگاه مرد عربی، چماق به دست وارد شد و فریاد برآورد:"کدام یک از شما محمد هستید؟” یاران رسول خدا، با ناراحتی جلو رفته و گفتند:” چه می خواهی ؟” رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: “آرام بگیرید.” مرد عرب خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت:"تو را دشمن داشتم، و اکنون دشمنی من نسبت به تو بیشتر شد. تو ادعای رسالت و پیامبری کرده ای، دلیل و برهانت چیست؟” حضرت فرمود: “چنانچه مایل باشی، عضوی از اعضای من به تو خبر دهد که برهان و دلیلم روشن تر خواهد بود.
“مرد عرب گفت: “مگر عضو انسان هم سخن می گوید؟!” پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: “آری. حسن جان! برخیز.” مرد عرب که گمان می کرد، پیامبرصلی الله علیه و آله او را مسخره می کند، گفت: “خود از عهده پاسخگویی بر نمی آیی، خردسالی را از جای بلند می کنی تا با من صحبت کند؟! “رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: “به زودی او را آگاه به خواسته های خویش خواهی یافت.
” طبق پیش بینی رسول خدا صلی الله علیه و آله امام حسن مجتبی علیه السلام از جای برخاست و از وضعیت آن مرد عرب و چگونگی گرفتاری وی در بین راه سخن گفت؛ به گونه ای که باعث تعجب و حیرت او شده و گفت: “ای پسر! تو این مطالب را از کجا می دانی ؟! تو اسرار دل مرا بر ملا ساختی گویی همراه من بوده ای! مگر تو غیب می دانی؟” آنگاه مسلمان شد.(4)
راستی که امام حسن علیه السلام با این بیانات، برهان و دلیل نبوت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بوده است؛ چرا که این عضو کوچک پیامبر آنقدر از خود دانش نشان داد که دشمن را وادار به تسلیم و اسلام نمود.
ب) امام در نگاه امیرمومنان علیه السلام
امام حسن مجتبی علیه السلام در نگاه علی علیه السلام شخصیتی بسیار بزرگ و ممتاز بود. حضرت علی علیه السلام از همان دوران کودکی - امام حسن - که آیات الهی را برای مادرش فاطمه زهرا (س) می خواند، این گوهر گرانبها را شناخت و در طول سالیانی که در کنار یکدیگر بودند، همواره از فرزند خود تعریف، تمجید و تقدیر می کرد. حتی در برخی از موارد، قضاوت یا پاسخ به سوالات علمی را به عهده اش می گذاشت. نمونه های زیر، بیانگر شخصیت علمی و جایگاه والای آن حضرت در نزد پدر بزرگوارش می باشد.
روزی امام علیه السلام به فرزند خود فرمود: “برخیز و سخن گوی تا گفتارت را بشنوم.” امام حسن علیه السلام عرض کرد: “پدرجان! چگونه سخنرانی کنم با این که رو به روی تو قرار گرفته ام؟!” امام خود را پنهان نمود، به طوری که صدای حسن را می شنید. امام حسن علیه السلام برخاست و خطابه خود را شروع کرد و پس از حمد و ثنای الهی ، فرمود: “علی، دری است که اگر کسی وارد آن در شود، مومن است و کسی که از آن خارج گردد، کافر است.”
در این هنگام امام علی علیه السلام برخاست و بین دو چشم حسن را بوسید و سپس فرمود: “ذریه بعضها من بعض و الله سمیع علیم” آنها فرزندان و دودمانی هستند که بعضی از بعضی دیگر گرفته شده اند و خداوند، شنوا و داناست.(5)
روزی یک فرد شامی، نزد امام حسن علیه السلام آمد و خود را از پیروان امیرمومنان معرفی کرد. حضرت به وی فرمود: “تو از پیروان ما نیستی بلکه برای پادشاه کشور روم سوال هایی پیش آمده و پیکش را نزد معاویه فرستاده، او در جواب عاجز مانده، تو را به نزد ما فرستاده است.
پیش از آن که مرد شامی سوالات خود را مطرح کند، امام حسن علیه السلام لب به سخن گشود و فرمود: “آمده ای که چنین سوال هایی را مطرح کنی: فاصله بین حق و باطل چه قدر است؟ بین آسمان و زمین چه قدر فاصله است؟ قوس و قزح چیست؟ کدام چشمه و چاه است که ارواح مشرکان در آن جمع هستند؟ ارواح مومنان در کجا جمع می شوند؟ خنثی کیست؟ کدام ده چیز است که هر یک سخت تر از دیگری است؟”
مرد عرض کرد:” یا بن رسول الله! درست است، پرسش های من همین هاست که فرمودید. سپس امام در حضور پدر به تمام آن پرسش ها پاسخ گفت. وقتی مرد شامی این پاسخ ها را شنید، گفت: گواهی می دهم که تو فرزند رسول خدایی و همانا علی بن ابی طالب سزاوارتر است برای خلافت و جانشینی رسول خدا از معاویه… .(6)
از دیگر دلایل شخصیت علمی و جایگاه والای آن حضرت این است که امیرمومنان علیه السلام از او خواست تا در جریانی بسیار مشکل، داوری کند. او نیز درباره فردی که چاقو در دست داشت و در خرابه ای کنار کشته ای دستگیرش کرده بودند و همچنین درباره فرد دیگری که خود اقرار کرده بود که مقتول در خرابه را، او کشته است؛ چنین قضاوت کرد: “قاتل واقعی با اقرار و صداقتش جان متهم را نجات داد و با این کار، گویی بشریت را نجات داده است و خداوند فرمود: “و من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا"؛ هر کس انسانی را از مرگ رهایی بخشد. چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است. بنابراین، آن دو را آزاد کنید و دیه مقتول را از بیت المال پرداخت نمایید."(7)

با توجه به سال شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام، به یقین هیچ معصومی به اندازه امام حسین علیه السلام در کنار برادر خود نبوده است. این دو امام معصوم نزدیک به پنجاه سال در کنار یکدیگر زندگی می کردند. بدین جهت امام حسین علیه السلام بیشتر از هر مسلمان دیگری به شخصیت علمی برادرش پی برده بود، و به ویژه در آن ده سال آخر که امامت و رهبری را عهده دار بود، با نگرش دیگری به امام حسن علیه السلام می نگریست.
امام حسین علیه السلام ضمن این که برادر خود را شخصیتی بی مانند می دانست، او را عالم ترین فرد به تفسیر و تاویل و آشنا به تمام علوم و مسائل حکومت و جهان اسلام می دانست. چنانکه این نظر را می توان از برخورد امام حسین علیه السلام با عایشه در تشییع جنازه برادرش به دست آورد.
در تاریخ آمده است هنگامی که امام حسین علیه السلام خواست برادر خود را، بنا به توصیه اش پیش از دفن برای تجدید عهد نزد قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله ببرد، عایشه به تحریک بنی امیه از ورود جنازه امام حسن علیه السلام به داخل حجره پیامبر صلی الله علیه و آله جلوگیری کرد. امام در برابر این اهانت به فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله به عایشه فرمود: “این تو و پدرت بودید که حرمت و حجاب رسول خدا صلی الله علیه و آله را دریدید و کسی را داخل حجره اش کردید که پیامبر صلی الله علیه و آله جوارش را دوست نمی داشت و این که خداوند در فردای قیامت از تو بازخواست خواهد کرد. بدان ای عایشه! که برادرم داناترین فرد به خدا و رسول او است. و داناتر است به کتاب خدا از این که بخواهد نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله پرده دری کند …(8)
امام حسن و نقل حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله
از جمله افرادی که نامش جزو راویان و محدثان از رسول خدا صلی الله علیه و آله در تاریخ ثبت گردیده، امام حسن مجتبی علیه السلام است. امام که در حیات پیامبر صلی الله علیه و آله هنوز ده سال نداشت، با دریافت گفته های پیامبر که گاهی آیات وحی بود و گاهی روایات، آنها را از سینه پیامبر به سینه خودش منتقل کرده و سپس به دیگران انتقال می داد.
امام حسن علیه السلام با شنیدن آیات وحی که بر رسول خدا صلی الله علیه و آله فرود می آمد، بی درنگ به منزل آمده و آنها را برای مادرش حضرت فاطمه زهرا(س) قرائت می کرد که این مساله باعث تعجب امیر مومنان علیه السلام شده بود.
آورده اند که: امام مجتبی علیه السلام هفت ساله بود که به همراه پیامبر در مسجد حضور می یافت و آنگاه که آیات جدید بر او نازل می شد، همان ها را از زبان جدش می شنید و آنگاه که به خانه باز می گشت، برای مادرش فاطمه تلاوت می کرد، به گونه ای که هرگاه امیرمومنان وارد خانه می شد، ملاحظه می کرد آیات جدیدی که بر پیامبر نازل گردیده نزد فاطمه است. از آن حضرت جویا می شد، فاطمه می فرمود: از فرزندت حسن.
بدین جهت، روزی علی بن ابی طالب علیه السلام زودتر به خانه آمد و از دید فرزندش پنهان گشت تا آیات جدید را که بر پیامبر نازل شده بار دیگر از فرزندش بشنود. امام حسن علیه السلام وارد خانه شد؛ همین که خواست آیات قرآن را برای مادرش بخواند، زبانش به لکنت افتاد و از خواندن سریع باز ماند. مادرش شگفت زده شد. امام حسن علیه السلام گفت: مادر! تعجب نکن، گویا شخصیت بزرگی در خانه است که با شنیدن سخنانم، مرا از سخن گفتن باز می دارد!
در این هنگام، امیرمومنان علیه السلام از محل اختفا بیرون آمده و فرزندش حسن را در آغوش گرفت و بوسید.(9)
یکی از بهترین شواهد و دلایل شخصیت والای امام حسن مجتبی علیه السلام این است که وی از همان آغاز جوانی، بلکه کودکی، آنچه را که از زبان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله گرفته بود، سخاوتمندانه در اختیار دیگران قرار می داد. ابن الصباغ مالکی درباره این کلاس پر خیر و برکت می نویسد: درباره حسن بن علی - که درود بر او باد - نقل شده است که در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله می نشست و تشنگان معارف اسلامی گرداگردش می نشستند. او به گونه ای سخن می گفت که تشنگان علم و معرفت را سیراب نموده و ادله و براهین دشمنان را باطل کند…"(10)
ابن الصباغ سپس به نقل جریان زیر پرداخته تا شخصیت علمی امام حسن مجتبی علیه السلام و جایگاه والای او را در امت اسلامی بیان کرده باشد: علی بن احمد واحدی در تفسیر خود آورده است که مردی وارد مسجد رسول الله شده و ملاحظه کرد که شخصی مشغول نقل حدیث از پیامبر است. مردم اطراف او را گرفته، به سخنانش گوش می دادند. پس آن شخص به نزد وی آمده، گفت مراد از شاهد و مشهود - که در آیه شریفه آمده است - چیست؟ پاسخ داد: اما شاهد که روز جمعه است و اما مراد از “مشهود"، روز عرفه می باشد.

پس، از او گذشته به دیگری برخورد کرد که همانند اولی به نقل حدیث پرداخته بود، سوال خود را تکرار کرده از او پرسید که: مراد از شاهد و مشهود چیست؟ وی پاسخ داد: اما “شاهد” که روز جمعه است و اما مشهود، روز عید قربان است. آنگاه از کنار آن دو نفر گذشته، گذرش به نوجوانی افتاد که چهره اش همانند طلا می درخشید که او هم در مسجد، کلاس درس تشکیل داده بود. پس از او در باره شاهد و مشهود پرسید. وی در پاسخ گفت: آری. اما شاهد، حضرت محمد صلی الله علیه و آله است و اما مشهود، روز قیامت می باشد
آنگاه برای گفته خود، این چنین استدلال کرد: آیا سخن پروردگار را نشنیده ای که می فرماید: “یا ایها النبی انا ارسلناک شاهداً و مبشراً و نذیراً"(11) ای پیامبر! ما تو را به عنوان شاهد و بشارت دهنده و بیم دهنده فرستادیم. “ذلک یوم مجموع له الناس و ذلک یوم مشهود"(12) روز قیامت روزی است که همه مردم برای آن جمع می شوند و آن روز، روزی است که مشهود همگان است. گوید: سپس از نام شخص اول پرسید، گفتند: ابن عباس است و از دومی که پرسید: گفتند: ابن عمر است و از شخص سوم که پرسید، گفتند: وی، حسن بن علی بن ابی طالب است.(13)
جالب اینجاست که بر طبق نقل علامه مجلسی در بحارالانوار: “این شخص تفسیر امام را از شاهد و مشهود، بر دیگر تفسیرها که از عبدالله بن عباس و عبدالله بن عمر شنیده بود، ترجیح داده و آن را پسندیده بود.” (14) شاید دیل این پذیرش، استدلال قوی امام حسن به دو آیه شریفه بوده است.
امام حسن علیه السلام و تربیت شاگردان
امام حسن مجتبی علیه السلام از دوران کودکی سفره علمی خود را پهن کرده و با نقل آیات شریفه و سپس نقل حدیث از پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله خدمت بزرگی به تشنگان علم و معرفت نمود، به ویژه در ده سال آخر که حوادث دردناکی به مسلمانان، خاصه پیروان اهل بیت روی آورده بود، امام با حلم، بردباری، صبر و حوصله ای که از خود نشان می دادند، خویشتن را برای هر نوع پاسخ گویی آماده ساخته بودند.
از این روی، می بینیم که افراد و گروه ها و شخصیت های زیادی در محضر درس امام علیه السلام می نشستند که یقیناً تاریخ، نام بسیاری از آنها را ثبت نکرده است. از جمله بسیاری از صحابه رسول خدا و تابعین هستند که از محضر پر فیض امام حسن علیه السلام استفاده کرده اند.
در اینجا برخی از بزرگان شیعه همانند شیخ طوسی در رجال خود، نام برخی از این شخصیت ها را به عنوان اصحاب امام آورده است که تعداد آنها از چهل و یک نفر نمی گذرد.
اگر چه جای این سوال هست که: چگونه یاران امام حسن علیه السلام از چهل و یک نفر تجاوز نمی کردند در حالی که امام نزدیک پنجاه سال در بین امت اسلامی زندگی می کردند؟ و چرا یک مرتبه تعداد 450 یار که برای امیرمومنان علیه السلام ثبت شده، به چهل و یک نفر می رسد؟ و چرا این عدد نسبت به امام حسین علیه السلام هم به دو برابر، بلکه بیشتر می رسد و چرا با مقایسه با یاران امام زین العابدین علیه السلام یاران او یک چهارم می باشد؟! علت چیست و چرا چنین شده است؟
احتمال دارد شیخ طوسی فقط نام راویان از اصحاب امام حسن علیه السلام را آورده باشد؛ به دلیل این که در بخش آخر کتاب خود به نام عده ای اشاره کرده است که از معصومین علیه السلام روایت نکرده اند.
و احتمال دارد امام در زمانی می زیسته که بیشتر اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله بودند، و آنها به هر دلیلی از حضور در پای درس امام حسن علیه السلام و یا نقل روایت از او، خودداری می کردند. و نیز محتمل است که تبلیغات سوء معاویة بن ابی سفیان تاثیر خود را گذارده باشد
نکته جالب توجه این که یاران امام از نظر عدد، بسیار کم هستند اما بسیاری از آنها از شخصیت های برجسته عالم اسلام می باشند. برخی از آنها پیامبر و پنج امام را درک کرده اند؛ همانند جابر بن عبدالله انصاری؛ و برخی دیگر علاوه بر این که از یاران امام حسن علیه السلام هستند، جزو یاران امیرمومنان بوده اند؛ همانند احنف، اصبغ، جابربن عبدالله، جعیدحبیب، حبه، رشید، رفاعه، زید، سلیم، سلیمان، سوید، ظالم، عمرو بن حمق، عامر، کمیل، لوط، میثم، مسیب و ابواسحاق. و برخی دیگر جزو یاران امام حسین علیه السلام نیز هستند، همانند جابر، جعید، حبیب، رشید، زید، سلیم، ظالم، عمرو، کیسان، لواط، میثم و فاطمه. دسته دیگر از آنها جزو یاران امام سجاد علیه السلام نیز هستند، همانند جابر، رشید، سلیم و ظالم.
و گروهی نیز جزو یاران امام باقرعلیه السلام شمرده شده اند؛ همانند جابر بن عبدالله انصاری که در سال 78 ق. به دیدار خدا شتافت. (15)
نکته دوم این که عده ای از یاران امام حسن علیه السلام همانند حبیب بن مظاهر اسدی، جزو شهدای کربلا هستند. و برخی همانند کمیل بن زیاد، عمرو بن حمق خزاعی، رشید هجری و حجربن عدی در راه ولایت و دفاع از اهل بیت علیه السلام به شهادت رسیده اند
پی نوشت ها:
1- بحار الانوار، ج 43، ص 333.
2- الاصابة فی تمییز الصحابه، ج 2، ص 12/ ذخائر العقبی، ص 125.
3- ر. ک: صلح الحسن.
4- بحارالانوار، ج 43، ص 333.
5- همان، ص 351/ اثبات الوصیه، ص 159.
6- احتجاج، طبرسی، ج 1، ص 339 (با تلخیص).
7- کافی، ج 7، ص 289.
8- همان، ج 1، ص 302.
9- بحار الانوار، ج 43، ص 338.
10- الفصول المهمه، ص 137.
11- احزاب، 45.
12- هود، 103.
13- الفصول المهمه، ص .137
14- بحارالانوار، ج 43، ص 345.
15- بهجة الامال، ج 2، ص 480.

 نظر دهید »

وحدت حوزه ودانشگاه

27 آذر 1393 توسط شکراللهی

راهکارهای عملی وحدت حوزه و دانشگاه

در کوران حوادث اوج گیری قیام مردم مسلمان ایران، امام راحل رحمه الله همسو کردن دو قشر حساس و تاثیرگذار جامعه; یعنی روحانیون و دانشجویان را به عنوان مهمترین شاخص ها در رهبری خویش مدنظر داشتند. پس از پیروزی انقلاب نیز از روشن ترین مواضع حضرت امام رحمه الله، تاکید بر حفظ این وحدت و یکپارچگی بود که در مقاطع مختلف و مناسبت های گوناگون بر آن پای می فشردند.
از آن جا که دشمن ثمره این وحدت را در شکست خفت بار خویش یافت، با تمام وجود برای نابودی آن تلاش کرده، با برنامه های گوناگون به این امر پرداخت. از بین شیوه های مختلفی که برای ایجاد تفرقه بین حوزه و دانشگاه در نظر گرفته شده بود، بررسی و تحلیل جانبدارانه از وحدت در قالبی علمی و زیبا بود. آنان با طرح این مطلب که «آیا وحدت بین حوزه و دانشگاه امکان وقوعی دارد یا نه؟» و تئوریزه کردن این مطلب که «وحدت بین حوزه و دانشگاه غیرممکن و یا حداقل غیر مفید است،» سعی کردند اذهان دانشگاهیان را به این جهت سوق دهند که تلاش برای وحدت حوزه و دانشگاه حرکتی بی ثمر و بدون نتیجه خواهد بود.
این روش ضمن اینکه طرفداران تفرقه را بی غرض جلوه می داد، از لعاب علمی هم برخوردار بود، از این رو می توانست عده ای را به سوی خود جلب کرده، براساس این تفکر عملکردها را تغییر دهد. از این رو بر مبلغان دینی و رهبران معنوی جامعه ضرورت این امر پوشیده نیست که ضمن تبیین مبانی وحدت بین حوزه و دانشگاه، به بحث در موضوع راهکارهای عملی دستیابی به وحدت بپردازند.
بحث وحدت حوزه و دانشگاه از چند منظر کلی قابل بررسی و تبیین است:
1 - وحدت در دفاع از نظام
با دقت در ایجاد هسته اولیه وحدت و رهنمودهای امام امت رحمه الله، خواستگاه وحدت و اهداف آن به خوبی روشن می شود.
زمانی وحدت برای همسوئی در جهت حذف نظام شاهنشاهی و زمانی در جهت تثبیت پایه های حکومت اسلامی بود و اکنون این دو مجموعه عظیم می توانند با همدلی جهت شکوفائی و بالندگی انقلاب از سوئی و رویاروئی با توطئه های دشمنان از دیگر سو، در کنار یکدیگر قرار گرفته و بدخواهان را برای همیشه مایوس کنند.
این بخش از وحدت هیچ ارتباطی با آموزه های حوزوی و دانشگاهی ندارد، بلکه صرفا وظیفه فرهیختگان هر جامعه ای است که به شرف، عزت و پیشرفت کشور خود بیندیشند. دانشگاهیان و حوزویان می توانند در کنار یکدیگر قرار گیرند و با دفاع نیرومند از کلیت نظام، خلاهای کشور را در ابعاد مختلف تبیین و وظائف دانشگاهیان و حوزویان را در عرصه های پژوهش و آموزش مشخص کنند و هر کدام به تناسب توان در جهت رفع کمبودها تلاش کنند.
در موقعیت حساس کنونی، دانشگاهیان می توانند نیرومندترین یار انقلاب باشند در صورتی که در همه برنامه ریزی های خود به شاخص های ذیل توجه کنند:
1 - به هنگام کردن آموزش ها;
2 - کاربردی کردن پژوهش ها به گونه ای که نیازهای گسترده کشور را پاسخگو باشد;
3 - بومی سازی نظریه های علمی به ویژه در حوزه علوم انسانی;
4 - نقد نظریه های وارداتی;
5 - آزمایش گزاره های علمی علوم انسانی در بستر فرهنگی ملی و جرح و تعدیل آن ها;
6 - پرهیز دادن مجموعه های علمی از تقلید بی چون و چرا در نگرش به نظریه پردازی های بیگانگان;
7 - رشد روحیه خلاقیت، ابتکار و نوآوری با پافشاری بر توانمندی های داخلی و پرهیز از خودباختگی علمی.
در همه این عرصه ها، حوزه می تواند یار و مددکار دانشگاهیان باشد.
بر هیچ انسان منصفی پوشیده نیست که این وحدت بدون هیچ تعارضی بین آموزه های حوزوی و دانشگاهی می تواند نظام را در پیشبرد اهداف خود موفق سازد.
2 - وحدت در نگاه دینی به گزاره های علمی
به طور کلی مباحث علمی از منظر معارف دینی به دو دسته تقسیم می شوند:
دسته نخست مطالبی است که معارف دینی نسبت به آن ها ساکت بوده و مطلبی بیان نشده است.
این دسته از مباحث علمی را مسلمانان باید از دیگران فرا گیرند و از دانش کلیه دانشمندان جهان بهره گیرند; گرچه صاحبان آن علوم در دورترین نقاط جهان و یا از مشرکین باشند.
دسته دوم گزاره هایی است که در مباحث دینی درباره آن ها مطالبی مطرح شده است.
فقها و دین شناسان براساس روایات موظفند که به عنوان حوادث واقعه این مباحث و مسائل جدید را به کتاب و سنت عرضه کنند و پس از پژوهشی اجتهادی، وظیفه مسلمانان را مشخص کنند که نتایج آن به چند صورت تقسیم می شود:
الف - اگر این گزاره ها از نظر منابع دینی مورد تایید بودند، پذیرفته شده و به تناسب دستورات دینی مورد قبول و یا تاکید قرار می گیرند.
ب - در صورتی که این مباحث مورد طرد واقع شده باشند، نظر اسلام بیان می شود و عدم مقبولیت آن مطرح می گردد.
برای دسته دوم از گزاره های علمی که اسلام درباره آن ها مطالبی بیان داشته است می توان به مسائل بسیاری اشاره کرد مانند مسائل اقتصادی مثل بانک و بانک داری، ربا، مضاربه; مسائل سیاسی مانند حقوق اساسی، آزادی های مدنی، حقوق مردم بر والیان و حاکمان، حق والی بر مردم و روابط بین الملل; مسائل قضائی با توجه به مسائل حقوقی مطرح در جهان; مسائل فرهنگی و…
این بخش از وحدت، همکاری های بسیار نزدیک حوزویان و دانشگاهیان را می طلبد که نتایج ارزشمند ذیل ثمره آن خواهد بود:
الف) استفاده از منبع وحی که در بیان آنچه سعادت بشر در گرو آن بوده، هیچ کوتاهی نکرده است و آدمی را از ضلالت و گمراهی نجات می بخشد.
ب) از علوم مختلف بشری در نقاط مختلف جهان استفاده می شود.
ج) به دلیل الهام گرفتن از وحی و تعامل این دو بخش از فضای علمی، سؤالات جدیدتری مطرح و زمینه استفاده عمیق تر از منابع دینی از سوئی و در چالش قرار دادن دانشمندان از سوی دیگر فراهم و در نتیجه گزاره ها و مباحث بسیار عمیق و ژرفی به علوم مختلف راه خواهد یافت.
از باب نمونه می توان از مباحث مدیریتی اسلام نام برد که تنها بخشی از نهج البلاغه می تواند برای جوامع مختلف بشری در مدیریت الهام بخش بوده، در برنامه ریزی سازماندهی، رهبری، رفتار سازمانی و کنترل، مباحث بسیار جدیدی را عرضه کند.
3 - وحدت در تامین نیازمندی ها
حوزه و دانشگاه به عنوان دو مرکز عظیم علمی، هر کدام در جهت پیشبرد اهداف انسانی - اسلامی خویش به یکدیگر نیازمندند و با وحدت این دو مجموعه، نیازهای هر یک توسط دیگری تامین می گردد. اکنون به صورت گذرا وظائف حوزه و دانشگاه در جهت تامین نیازمندی های مجموعه دیگر بیان می شود.
وظائف حوزه
حوزه های علمیه می توانند با انجام موارد ذیل در کنار برادران دانشگاهی خود قرار گرفته، در جهت اعتلاء این مجموعه بزرگ علمی کوشش کنند:
1 - تامین و تربیت اساتید مجرب و توانمند جهت تدریس در کلاس های معارف و دروسی که به گونه ای با تخصص های حوزوی ارتباط دارند، مانند اخلاق، تاریخ اسلام و…
در این زمینه فعالیت هائی انجام شده لیکن هم از جهت کمیت و هم از جهت کیفیت نیاز به بازنگری در عملکرد گذشته و برنامه ریزی برای بهبود آن می باشد.
2 - تامین و تربیت اساتید صاحبنظر جهت طرح دیدگاه های اسلام در زمینه علوم انسانی مانند حقوق، اقتصاد، مدیریت، علوم سیاسی و… .
3 - آماده سازی مبلغین توانمند جهت انجام تبلیغات دینی در دانشگاه ها به گونه ای که بتوانند به تناسب آگاهی های مخاطبان خود، مباحث دینی را طرح کرده، افکار آنان را قانع کنند.
4 - تامین و تربیت فضلاء و علمائی که بتوانند شبهات کلامی - فلسفی مطرح شده در سطح دانشگاه ها و یا محافل علمی جهان را به خوبی بشناسند و با پاسخ های قانع کننده، دانشجویان را راهنمائی کنند.
5 - تدوین کتب دینی مورد نیاز دانشگاه ها اعم از حوزه معارف، تاریخ، اخلاق و یا کتاب هایی که دیدگاه های دینی را در مورد مباحث گوناگون علوم انسانی بیان می کنند. نکته قابل توجه در تدوین کتاب های درسی، استفاده از شیوه نگارش روان و خالی از اصطلاحات و الفاظ پیچیده و دور از فهم خواننده است.
وظائف دانشگاه
1 - تامین اساتید مورد نیاز حوزه ها در زمینه علوم انسانی مانند جامعه شناسی، روانشناسی، حقوق، مدیریت، علوم سیاسی، اقتصاد و…
2 - تدوین کتب مورد نیاز حوزه در زمینه علوم انسانی به شکلی کاربردی.
3 - انعکاس به هنگام شبهات کلامی و فلسفی مطرح در دانشگاه ها و پی گیری جهت دریافت پاسخ آن ها.
4 - تحقیق و پژوهش در جهت شناخت آسیب های دینی در سطح جامعه و انعکاس آن به حوزه.
5 - تحقیق در زمینه شناخت مسائل علوم انسانی که می تواند در زمینه تبلیغ دین کارکردی مثبت داشته باشد و ارائه آن به حوزه.

 نظر دهید »

التماس دعا

17 آذر 1393 توسط شکراللهی

جابرا اشک فشان ناله بزن زمزمه کن
گریه با فاطمه از داغ بنی فاطمه کن
در حریم پسر فاطمه یاد از همه کن
روی از گوشة گودال سوی علقمه کن
پیشاپیش اربعین حسینی تسلیت باد

 نظر دهید »

اربعین

17 آذر 1393 توسط شکراللهی

نزدیک به چهل روز از غروب غم انگیز شقایق ها میگذرد و هنوز صدای به هم خوردن شلاق ها بر پیکر الاله ها به گوش می رسد
و جز اسارت ، سیلی ، غربت و فریاد سهم اهل بیت محمد رسول الله چیزی جز این نبود
چهل روز است در سوگ ابر مردی نشسته ایم که حیات اسلام مدیون رگ های پاره پاره گلوی او ست
می دونید دوستان عزیزم قصه عاشوار قصه سر و نیزه است
و قصه لبهای خونین و قرآن است
قصه سیلی و صورت کودک غمگین از تکه تکه شدن پدر است
اینها همه حقیقتی است که هر ساله مثل پرده از جلوی چشمان ما می گذرد
اربعین را با رقیه حسین و علی اصغرش در بغل گرفتیم ناله زدیم و درد دلها گفتیم
این چهل روز از عمق وجودمون فریاد زدیم و به سینه زدیم و حسین حسین گفتیم
و اما تو کربلا؛
خارستانی خشک و بی‌آب، دریای انسانیت و کمال ، اقیانوس بی کرانه‌ای است که در آن گوهر همه عظمت‌ها و خوبی‌ها به رنگ مظلومیت، را در خود جای دارد.
و اما از؛ دل زینب که براى خلوت مزار جدش پر مى کشد تا به دور از چشم خونبار رباب و سکینه و سجاد علیه السلام و این کاروان داغدار، پیراهن کهنه و خونین حسین را بر سر و روى خویش بنهد و گریه ها و بعض های فرو خورده چهل روزه اش را یک سره رها سازد.
عاشقان حسین ،دل‌هایمان بی‌تاب سالار شهیدان، و چشمانمان بر مظلومانه ترین شهادت تاریخ همواره بارانی باد.
اربعین حسینی بر همه دوستداران آن حضرت تسلیت باد
التماس دعا

 نظر دهید »

امام زمان

11 آذر 1393 توسط شکراللهی

به نام آن كه انسان را مسافر كاروان انتظار گردانيد
سلام اى گل نرگس، اى كه شيرين ترين انتظار، انتظار توست
و بهترين منتظر، منتظر توست
مى توانم در يك كلمه پر معنا بگويم:
گر عشقى هست و عاشقى
نام تو معشوق و من عاشق و شيفته توأم
در انتظارت مى مانم و از خداى بزرگ مى خواهم كه ظهورت را نزديك گرداند
ما محتاج يك نگاه گذراى شما هستيم، زودتر ظهور كن و قلب رهبرمان را شاد گردان
ما و رهبرمان در انتظار تو مى مانيم.
خدا كند كه بيايى و ما هم يكى از يارانتان باشيم

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

ام الائمه(سلام الله علیها)

زندگی در صدف خویش گهر ساخت...
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه

نحوه نمایش نتایج:

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس